«هما به ستاره میگوید خواب دیدم شادان دستگیر شده، با مواد مخدر و این باعث عصبانیت ستاره میشود و خواب هما تعبیر میشود...»
شادان خانه را ترک میکند تا به سراغ هما برود و با او و خواستگارش صحبت کند و ماجرای عکسهایی که از او گرفته شده است را روشن کند. او آدرس رها را پیدا میکند و نه تنها نمیتواند بی گناهی خودش را در قبال هما ثابت کند بلکه حرفها و تلقینهای رها باعث میشود که شادان کمی به خودش هم شک کند و جرقههایی برای وسوسه شدن به سمت هما در او به وجود بیاید.
شادان بعد از رها آدرس برادر ستوده، همان کسی که ستاره را کتک زده بود، را هم پیدا میکند. برادر ستوده به محض دیدن شادان پا به فرار میگذارد و هم زمانی ورود پلیس برای دستگیری اش و حضور اتفاقی شادان در این صحنه موجب به وجود آمدن سوءتفاهمی عجیب میشود. شادان با یک کیف پر از مواد مخدر دستگیر میشود.
در این میان ستاره هم باز تلاش میکند که مسائل را حل و شوهرش را پیدا کند تا بتواند زندگی اش را نجات دهد. زندگیای که حالا از چند طرف مورد حمله قرار گرفته و حفظ آن برای ستاره کاری بس دشوار است.